اگر با علی هم نفس می شدیم

ساخت وبلاگ
_______________________________________________________________________________________________________________________________اوج گیری ادبیات معاصر بر بال «غزل»مصاحبه دکتر نعمت ا... پناهی با رضا اسماعیلی در باره جایزه ملی غزل «حسین منزوی»..به مناسبت برگزاری اختتامیه دوسالانه جایزه غزل حسین منزوی، با رضا اسماعیلی شاعر و پژوهشگر ادبی درباره جایگاه غزل معاصر و چرایی ضرورت توجه به این قالب در روزگار ما گفت و گو کرده ایمهنر زبانی شعر با تاریخ و فرهنگ ایران پیوندی ناگسستنی دارد. شعر گفتن برای ایرانیان فرصتی است برای اندیشیدن، مثل ظرف بلورینی که انعکاس رنگارنگ احساسات و عواطف ناب انسان را آینه‌داری می کند. با این نگاه، تاریخ کهن شعر و ادب فارسی در هزاره های مختلف، تصویرگر کوشش ها و کشش های ماندگار انسان‌های همان دوره بوده که در دوره های دیگر نیز تکرار شده است. همچنان که ما امروز در قرن پانزدهم شمسی با فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و ...می توانیم همدل و هم‌سخن شویم، شعر معاصر ما نیز در خاک پاک شعر کلاسیک ریشه دوانده و بارور شده که امروزه منعکس کننده موضوعات و مضامین مختلف به زبان و بیان خاص خود است. در این باره با رضا اسماعیلی که شاعر، روزنامه‌نگار و منتقد ادبی است، هم‌کلام شدیم.این پژوهشگر ادبی در فضای شعر و به‌ویژه در حوزه شعر و ادب آیینی روزگار گذرانده و از آثارش به «سحرنامه»، «سمت روشن دریا»، «لهجه شرقی عشق» و «بر بال ققنوس» می‌توان اشاره کرد. علاوه بر این، داوری بسیاری از جشنواره‌های ادبی کشور را نیز برعهده داشته است. دیدار با رضا اسماعیلی در دو سالانه «حسین منزوی» که 28 دی به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی زنجان برگزار شد، بهانه ای برای گفت و گوی صمیمی درباره چیستی و چرایی سرود اگر با علی هم نفس می شدیم...
ما را در سایت اگر با علی هم نفس می شدیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reza-esmaeily بازدید : 22 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 13:22

__________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________________..رضا اسماعیلی، رئیس شورای عالی شعر سازمان بسیج هنرمندان در پیامی درگذشت جمشید جم، خواننده «یار دبستانی من» را تسلیت گفت.به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رضا اسماعیلی در این پیام آورده است:.بسم الله الرحمن الرحیمبر آستان جانان، گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی، بر آسمان توان زدبار دیگر جامعه هنری و ادبی ایران در سوگ هنرمندی اصیل و مردمی نشست. هنرمندی از تبار عشق و تعهد که با سرود انقلابی و خاطره‌انگیز «یار دبستانی من» قلب‌ها را تسخیر کرد و به جاودانگی پیوست.زنده‌یاد «جمشید جم» از هنرمندان اصیلی بود که از فردای پیروزی انقلاب تا واپسین روزهای حیات پربرکت خویش، با اعتقاد و باورمندی تمام، در مسیر سربلندی میهن اسلامی، پاسداری از آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب و احیای کرامت‌های انسانی گام برداشت‌.با گرامیداشت یاد و نام بلند آن استاد گرانمایه و با آرزوی تداوم راه روشنش، درگذشت خواننده سرود ماندگار «یار دبستانی من» و رئیس انجمن موسیقی سازمان بسیج هنرمندان را به خانواده، دوستان، شاگردان و جامعه فرهنگی و هنری کشور تسلیت می‌گویم و برای آن عزیز سفر کرده از آستان حضرت دوست، آمرزش و آرامش می‌طلبم. خاک بر او گلستان باد..خبرگزاری کتاب، شنبه 14 بهمن 1402https://www.ibna.ir/news/505875/ اگر با علی هم نفس می شدیم...
ما را در سایت اگر با علی هم نفس می شدیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reza-esmaeily بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 13:22

_________________________________________________________________________________________________________________________________.سروده ای از رضا اسماعیلی برای سهراب سپهری..رضا اسماعیلی تازه‌ترین سروده خود را با عنوان «خواب فطرت» به مناسبت چهل و یکمین سال درگذشت سهراب سپهری منتشر کرد.به گزارش خبرنگار مهر، امروز چهارشنبه اول اردیبهشت ۱۴۰۰ برابر است با چهل و یکمین سال درگذشت سهراب سپهری، شاعر و نقاش پرآوازه ایرانی. رضا اسماعیلی به همین مناسبت تازه‌ترین سروده خود را که درباره سهراب است، در اختیار خبرگزاری مهر گذاشته که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد:خواب فطرتسفر خواب را پا در راه نهادمپلک‌هایم را به هجرت بشارت دادمچشمانم درخشیدآسمان جانم ابری شدو باران فکردر من باریدن گرفت.زیر آواز روشن بارانسوار بر هودج تکاپوبه شوق فرداهای نیامدهاز اکنونِ خاکستری گذشتم«شک» را پشت سر نهادمبه دقیقه‌های «یقین» رسیدمگرد و غبار «رخوت» رااز شولای «همت» تکاندمو همچنان رفتم و رفتم...«یک نفر آمد که نور صبح مذاهبدر وسط دگمه‌های پیراهنش بود.»تا مرا دیداز شاخه نور سیبی چید ودر جیب ذائقه‌ام گذاشتبهای سیب راتبسمی در چشمان انتظارش کاشتم و گذشتمآن سوی خلقت«فطرت» را دیدمدر دستانم مُشتی روشنی ریختگفتم: دیگر چه داری؟گفت: برکت، کرامت، عزت.آواز خوان به راه افتادموادی «هنوز» را پشت سر گذاشتماز غربت فاصله گذشتمدر وادی «پیوستن»، به خودم رسیدمدر ولایت وارستگیکوزه‌گریسفالینه‌های «معنویت» را به تماشا گذاشته بوددر روشنایی‌اش خیمه زدمگفت: به دنبال ادراک معمای وجودی؟گفتم: به دنبال آیینه‌ام، به دنبال انسانچشمانش را به من بخشید و گفت:«در راه نمان، برو…»نسیم «آفرینش» از همه سو می‌وزیددر «اشراق» شناور بودمبه حوضی رسیدم که از اگر با علی هم نفس می شدیم...
ما را در سایت اگر با علی هم نفس می شدیم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : reza-esmaeily بازدید : 15 تاريخ : سه شنبه 1 اسفند 1402 ساعت: 13:22